تو بند اين زمين دلم عجب گرفتاري شده
همرنگ مردمش شدن اين روزا اجباري شده 
خسته ام از اونايي كه اين روزا به كامشونه
زير نقاب رنگيشون گرگ زمونه پنهونه
اونا كه به حرف دروغ ، زبونو وادار ميكنن
چه را حت حقيقتو دروغي انكار ميكنن
زمونه سازتو كوك كن تا دلم باهاش برقصه 
كه تموم آرزو هام توي چنگال تو حبسه
زمونه سازتو كوك كن تا دلم باهاش برقصه 
كه تموم آرزو هام توي چنگال تو حبسه

تو بند اين زمين دلم عجب گرفتاري شده
همرنگ مردمش شدن اين روزا اجباري شده 
اي كاش نباشم ببينم شب ، عزيز مردم بشه
كه خوبو بده آدماش توي سياهي گم بشه
كاش يكي از راه برسه رگه دروغو بزنه
يه روز بياد طلسم دنياي فريبو بشكنه
زمونه سازتو كوك كن تا دلم باهاش برقصه 
كه تموم آرزو هام توي چنگال تو حبسه
زمونه سازتو كوك كن تا دلم باهاش برقصه 
كه تموم آرزو هام توي چنگال تو حبسه

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: